حرف دل

سلام دوستان خوبین- خوشین- سلامتین. ببخشد اگه چند روز نبودم چون واسم یه مشکلی پیش آمده بود و این وبلاگ به مدت حدود 20 روز آپدیت نشده بود. خلاصه به هر حال ببخشید.

یاد یه مشکلی افتادم که بعضی خانواده دارن مثل مرد 2 زنه – بچه فلج داشتن – فقیر بودن –  کمک اما وظیفه

من یکی از مشکلات بالا را تجربه کردم که مثل کمک اما وظیفه

و اما اتفاق افتادن مشکلات:

یکی از آشناهامون پدرش به علت سکته  مغزی و قلبی همزمان از دنیا رفت. ما هم به قصد کمک و همدردی رفتیم خونشون.

مادرم 500 هزار تومان با قابل بهشان داد تا گذران زندگی کنند.   

از آن به بعد ما بهشان کمک می کردیم و هر دفعه یا ماهی 60 هزار بهشان میدادیم.طولی نگذشت که این واسه ما شد وظیفه.

از آن به بعد پدرم جلوی کمکمان را گرقت و دیگر اجازه کمک نداد.

از آن به بعد با دیگر مثل قبل قربان و فدایت شوم  نداشتند.دیگه ابطه ما هم خوب نبود.

واسه آخرین بار حدود 12 اردیبهشت بود که پسرش زنگ زد و تقاضای پول کرد پدرم هم که جریان را دانست گفت پول دارم ولی نمی دهم. پول که علف خرس نیست.

واسه همین هرجا ما رو میبینن جواب سلام ما رو هم نمیدن.

 

اگه ما کمک کسی که بچه فلج داره کنیم اون جزء ثواب حساب میشه. ولی سعی نکنیم که به وظیفه تبدیلش کنیم.

این هم کلام آخر :

به اهل زمین رحم کن تا اهل آسمان به تو رحم کنند

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد